بازم سلام میدم به اونا که..............

سلام دوستان.

طاعات وعبادات قبول.ببخشیداگه دیر به دیر میام.اول ازهمه اجازه بدید بازم اززحمتهای عشق نازم تشکرکنم.واقعا جبران این همه لطف برام غیر ممکنه.

خوب باماه رمضان چه میکنید؟ایشالله که همتون سالم وتندرستید وروزه هاتون رو همراه با عبادات انجام میدید.یه خواهش دارم از تمام کسانی که این مطلب رو میخونند:

تو این شبا یاد بچه هایی رو بکنید که سایه پدر یا مادر بالا سرشون نیست.مخصوصا دختر بچه ها.با اون نجابت خاص بچه گونه شون...ای بابا بازم زدم تو جاده خاکی.

براشون دعا کنید.شاید خیلیها متوجه نشند که چی میگم.اما .............................

خدایا دیری ست از تو جامانده ام مرا به خانه بازگردان.خداوندا توراسپاس میگویم که عاشق شدن را به من آموختی.ازتو میخواهم مرا به عاشق ماندن هم آشنا گردانی.مرهم شبهای دلتنگی من یاد توست.مرا تنها مگذار.خدایا سالها گذشت وسپری شد ومن هنوز ازخانه دورم در روزهای باقی مانده عمر.خدایا منبرکم کن تا یگانه درسی را که نیازمندش هستم بیاموزم:اتکای کامل به تو.

این شعر قشنگ هم تقدیم تمام عاشقهای با صداقت:

آسمان امشب به حالم مویه کن

روح تبدار مرا پاشویه کن

آتش افکند عاشقی بر حاصلم

گریه کن در مجلس ختم دلم

گریه کن ای عشق، روحم تیر خورد

شانه احساس من شمشیر خورد

باید امشب را عزاداری کنم

تا سحر بر نعش دل زاری کنم

چشمم افسونخانه ناز کسی ست

سینه ام آیینهء راز کسی ست

باید امشب بشکنم آیینه را

وا کنم این عقدهء دیرینه را

شوخ چشمی بی شکیبم کرده است

با خودم حتی غریبم کرده است

هر چه هست از چشم پر نیرنگ اوست

او که می گویند پشت خوابهاست

پسر فرمانروای آبهاست

او که خویشاوند نزدیک گل است

شرح احساس ظریف بلبل است

آن بلا، آن درد خوب سینه سوز!

از کجا آمد، نمی دانم هنوز!

شاید از اعماق جنگلهای راز

شاید از پشت کپرهای نیاز

آمد و بر بام روحم پر کشید

از سر پرچین قلبم سر کشید

آمد و من پیش پایش گم شدم

از جنون، ورد لب مردم شدم

آمد از دردش پًرم کرد و گذشت

بی وفا سیلی خورم کرد و گذشت

شمع بزمش بودم، آبم کرد و رفت

خنده ای کرد و خرابم کرد و رفت

رفت و کوه طاقتم را باد بًرد

یوسف امید من در چاه مًرد

رفت و طاق عشق من آوار شد

ای بخًشکی شانس!اینهم یار شد؟

عاشقان آیینهء روح همند

مرهم دلهای مجروح همند

عشق همخوابی آب و آتش است

موج خون بر ساحل آرامش است

عشق راه عقل را گل میکند

هرچه با ما میکند دل میکند

آتش شوقی که گم شد در گلم

سر زد از خاکستر سرد دلم

ای دل شوریده مستی میکنی؟

باز هم شبنم پرستی میکنی؟

بعد از این زهر جدایی را بخور

چوب عمری با وفایی را بخور

منکه گفتم این بهار افسردنی ست

منکه گفتم این پرستو مردنی ست

منکه گفتم ای دل بی بند و بار

عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار

عشق ، خونت را دواتت میکند!

شاه باشی ، عشق ماتت میکند

آه عجب کاری بدستم داد دل

هم شکست و هم شکستم داد دل

ما رو هم دعا کنید.در پناه حق.

تو برام عزیزترینی

سلام دوستان.امیدوارم حال همتون خوب باشه.منم که عالیم.شکر.این متن و شعر قشنگ رو تقدیم میکنم له عشقم و همینطور تمام کسانی که به عشق به عنوان نیمه گمشده خودشون نگاه میکنند و نه چیز دیکه.
وقتی این شعر رو میخونم اون رو حرفهای عشقم   به خودم تلقی میکنم
اول مرا در دروازه ی چشمانت کاشتی و بعد محکمترین شوت عالم را نثارم کردی ...!!!!

درانتهای دریچه قلبم به دنبال واژه ی گم شده ی عشق می گردم تا تو را به آن بخوانم و گرمی دستهایت را با عشق احساس کنم *

چشمانم را برای لحظه ای روی زندگی بستم و تو را از دست دادم.....
لحظه ای دیگر پلک زدم ، تو را دیدم و عاشقانه پرستیدم.....
چشمانم در انتهای جاده ی بی کسی سو سو می زند.....
زندگی ام را به تو باختم ـ به انتظارت نشستم ـ عاشقانه گریه کردم....
چشمان عاشق تو دل غمگین مرا شاد کرد ـ چشمانم را به روی بی تابی دلم بستم ولی تو باز هم رفتی ـ سفر کردی و مرا غمگین ساختی.....
من التماس کردم !!!!!!!!!! ولی تو رفتی......
تو رفتی.....  تو رفتی.....
من التماس کردم ! ولی تو...
تو رفتی.....  تو رفتی.....

انقدر با گذشت بودی که از من هم گذشتى‍‍ ...!
واقعاً نمونه ای

اینم حرفهای من کمترین به عشق بهترین:

رنگ تو سبز بهاری 
دل ِ من دفتر کاهی
پیش چشمای قشنگت
پُرم از خط سیاهی
تا میام قلم بگیرم
خط و از قلب کبودم
شعر تو نوشته می شه
روی برگ برگِ وجودم
عمر این دفتر کاهی
می دونم همیشگی نیس
زیر بارون نگات
مونده از من کاغذی خیس
کاغذی پر از ترانه 
پر شعر عاشقانه
که با دست مهربونت
رو تن من شد روانه

رنگ تو سبز بهاری 
دل ِ من دفتر کاهی
تو به آخر نرسیده 
من ته راه تباهی
دل نبند به چشم خیسم
که پر از حسرت خوابه
تنها صفحه ی سفیدم
قایقی بر روی آبه

این شعرهم برای بی وفاهایی که معشوقشون رومثل من بعضی وقتها ناخودآگاه اذیت میکنند:

ای که از کلک هنر نقش دل‌انگیز خدایی

حیف باشد مه من کاین همه از مهر جدایی

گفته بودم جگرم خون نکنی باز کجائی

«من ندانستم از اول که تو بی‌مهر و وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپائی»

مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم

وین نداند که من از بهر غم عشق تو زادم

نغمه‌ی  بلبل شیراز  نرفتست  ز  یادم

«دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی»

تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه

مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه

پای عاشق نتوان بست به افسون و فسانه

«ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجائیم در این بحر تفکر تو کجائی؟»

تا فکندم به سر کوی وفا رخت اقامت

عمر بی دوست ندامت باشد و با دوست غرامت

سر و جان و زر و جا هم همه گو: رو به سلامت

«عشق و درویشی و انگشت‌نمایی و ملامت

همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی»

درد بیمار نپرسند به شهر تو طبیبان

کس در این شهر ندارد سر تیمار غریبان

نتوان گفت غم از بیم رقیبان به حبیبان

«حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان

این توانم که بیایم سر کویت به گدایی»

هر شب هجر بر آنم که اگر وصل بجویم

همه چون نی به فغان آیم و چون چنگ بجویم

لیک مدهوش شوم چون سر زلف تو بجویم

«گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی»

نرگس مست تو مستوری مردم نگزیند

دست گلچین نرسد تا گلی از شاخ تو چیند

جلوه کن، جلوه که خوزشید به خلوت ننشیند

«پرده بردار که بیگانه خود آن روی نبیند

تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی»

نازم آن سر که چو گیسوی تو در پای تو ریزد

راستی دوستان من صفحه ام خیلی شلوغ شده و از طرف دیگه هم قسمت لینک دوستانم خراب شده.حقیقتش چون چند ماه نبودم فراموش کردم که باید چیکار کنم.کسی هست کمکم کنه؟لطفا تو قسمت نظرات بنویسید.ممنونم.یا علی