سلام.نمیدونم که اصلا کسی هست که درددلمو گوش کنه یا نه؟اما امروز دوست داشتم هر جوابی رو بشنوم الا اینی که شنیدم.کاش این حلقه برای دوست قبلیش نبود میدونم از حرفام هیچی متوجه نمیشید اما خلاصه حرفم اینکه اگر میگفت این حلقه برای یک نفر جدید که تازه باهاش اشنا شدم به خدا برام تحملش اسونتر بود نه اشتباه نکنید من بی غیرت نیستم اما وقتی ۴ سال با کسی باشی و همه فکروذکرت این باشه که ایا تونستی جای عشق اول طرفتو بگیری یا نه؟اگه ببینید که حلقه کسی که ۵ سال به قول طرفتون مرده و یکباره سر از انگشت عشقتون در میاره چه حالی میشید؟
اگه میگم کاش میگفت که برای یک نفر جدید برای این میگم که من این اطمینان صددرصد رو باید در اون ایجاد میکردم تا بتونه به شونه هام تکیه کنه تا بتونه اینده خودش رو تامین ببینه اما من میدونم که مقصر بودم چون همیشه وصال رو تو ایینه تردید میدیدم و هیچ وقت بهش امید صددرصد ندادم حتما با این حرف من موافقید که ما پسرا ایندمون تقریبا دست خودمونه؟میتونیم شغل مورد علاقمونو انتخاب کنیم یا................................اما دخترا یا لااقل درصد زیادشون اینطور نیستند و باید خیلی محتاط باشند وچون من این اطمینان رو بهش نداده بودم باید بهش حق بدم که سرنوشت خودش رو انتخاب کنه.
میدونم الان میگید این طرفشو دوست نداره اما به خدا اینطور نیست من عاشقشم و تا چند وقت پیش فکر میکردم که نمیتونم خوشبختش کنم برای همین با خودم میگفتم من نمیتونم خوشبختش کنم اما لااقل میتونم خوشبختیشو ببینم که؟حالا من نه یکی دیگه برای همین همیشه ازش میخواستم که اگر موقعییت بهتری دید زودچشم پوشی نکنه بازم میگم اشتباه نکنید من اگه میخواستم اونو از خودم برونم ۴ سال باهاش نمیموندم .
به خدا وقتی یاد نگاه امروزش میافتم دلم میخواد داد بزنم و بگم که هنوزم برای دیدن اون نگاه معصومت لحظه شماری میکنم.با حال خیلی بدی رسوندمش منزلشون میدونم امروز خیلی اذییتش کردم اما به خدا نمیتونم خودمو قانع کنم.
یعنی الان داره به چی فکر میکنه؟به پستی من؟به روزگار نساز یا به بی وفاییها ؟نه شاید هم داره خدارو شکر میکنه که داره از دست من راحت میشه و دیگه لازم نیست که تحملم کنه؟نمیدونم اما میگم:خوشگل شیرین زبونم امروز خیلی اشکهای مثل الماست رو دراوردم منو ببخش و با خیال راحت بخواب و یقین بدون که خدای مهربون هر چیزی که صلاح باشه همونو جلو پامون میزاره پس به خداتوکل کن و اسوده بخواب .
راستی میدونم که این متن رو نمیخونی اما من امروز جلمی چشم خودت دست روقران گذاشتم وباهات صادق ترازهمیشه حرف زدم ودرددل کردم اما تو حتی به اولین سوال من هم با صداقت جواب ندادی ولی بدون هنووزم دیوونتم و دوستت دارم.
شاید من راه رو اشتباه میرم واگه اینطوره نظر بدبد و راهنمائیم کنید.منتظرم

اینکه دلیل نیامدن چیست عجیب است و صبر و تحمل و سکوت من عجیب تر….. او کیست که می تواند تولد تو را از من قشنگ تر جشن بگیرد …. به خدا باور کن هیچکس…. یقین دارم هر کس خلافِ این فکر کند گمراه است….

همین خواستم فکر نکنى هر کس چیزى نمى گوید مهنایش این نیست که نمى داند….

یادت بماند تمام آسمانِ من خلاصه در دو چشمِ توست…. مراقبشان باش.

"هیچ کس ما را نمى آرد به خاطر اى عجب

یاد عالم مى کنیم اما فراموشیم ما


 

نظرات 1 + ارسال نظر
رز سفید پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:10 ق.ظ http://www.ghoroobesiahpoosh.blogsky.com

بازم سلام رفیق...راست گفتی...ما دخترا هیچ شانسی برای انتخاب نداریم...و چه بی رحم هستن بعضی از پسرا که این جوری دل هارو میشکنن....منم بخاطر همین بد ضربه خوردم....چرا باید اینطوری خورد بشم...چرا شما پسرا وقتی کسی رو دوست دارید نمیگین...این غرور لعنتی چیه....چرا وقتی کنارتون هستیم خودتون تک و تنها کاری رو انجام میدین....چرا میگین رفتید چون فکر میکردید با کسی دیگه خوشبخت تر میشیم....کی این حق رو به شما داده که واسه احساس ما تسمیم بگیرید....چرا با اینده...احساس...و دل ما بازی میکنید....چرا بعد که ترکتون میکنم یادتون میوفته دوستمون داشتید و میگید چرا رفتیم؟؟؟؟....خود کرده را.....
به هر حال دوست خوبم کاری که شده....باید یا تحمل کنی تا زمان اونو بهت برسونه یا بگیره....یا بری جلو مردو مردونه حرفت رو بزنی....بگی دوستش داشتی و داری...و نمیخواستی با بودنت آزارش بدی....یا شکستن غرورت رو بخواه یا جدایی رو....چون اون اگه عاقل باشه فراموشت میکنه....همون کاری که من کردم....و اگرم نه....که....
به هر حال موفق باشی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد