سلام دوستان. برای نوشتن خیلی دلم تنگ شده بود.شب قدر هم رسید.ازتون التماس دعا دارم . برای الناز خانم ، خواهر زاده کوچولوی منم دعا کنید. انشاءالله که خود مولا علی شفیع روز سختمون باشه.قربون مظلومیتش برم من. به خدا من یکی که شرمندشم.از اینکه اسم شیعه علی رو خودم گذاشتم خجالت زده ام. اما خدا رو هم شکر می کنم که هنوزم مهرش تو این دل داقونم باقی مونده.خدا رو شکر.
توکل مصداق کلید است ؛
و دستی که کلید را می چرخاند ،
از برای گشایش ، همان خداوند است .
حال این تویی ؛
که تا چه اندازه این کلید را تصور یا واقعیت نمایی ،
و چند قدم برای گشایش به جلو آیی !
" منظور ؛ صرف داشتن کلید و دست گشایش ،
هر دری دق الباب نگردد ! "
ای کاش می دانستی
چقدر سخت است. چقدر دشوار است، هر شب بی آنکه تو در کنارم باشی با یادت بنشینم و ترا زمزمه کنم و برایت بنویسم.ای کاش بودی تا ببینی. چقدر در التهابم. نیستی در کنارم تا حرفهای دلم را رو در رو برایت بازگو کنم و من بایست هر شب، خسته از گذشت روز، خمیده از خستگی ها، بی تاب از خمودگی ها و رنجور از بی تابی ها و رنجیده از غریبه ها بنشینم و برایت سخنان شیرین بنویسم.باران را دوست دارم ...گفتی بیا باران را به بیقراری دلها تعارف کنیم
چتر به دست گرفتیم و راه افتادیم
گفتی دیگر از صدای صاعقه نمی ترسم
حالا خوب می دانم
این صدای مهیب ؛ همان لحن خیس و ساده باران است
که گاهی از هیاهوی ابرها خسته می شوند...
زن جوانی همراه همسرش کنار دیوار ایستاده بود و به شدت اشک می ریخت . شیوانا از مقابل آنها عبور کرد . وقتی گریه زن را دید ایستاد و علت را از او پرسید.
زن گفت : همسرم جوان است و گاه گاه با کلامی زشت مرا می رنجاند!
او مرد لایق و خوبی است و تنها عیبی که دارد بد دهنی و زشت کلامی اوست که گاهی مرا به گریه وا می دارد.
شیوانا با تاسف سری تکان داد و خطاب به مرد گفت :
هیچ انسانی لیاقت اشک های انسان دیگر را ندارد و اگر انسان لایقی در دنیا پیدا شد او هرگز دلش نمی آید که دل دیگری را به درد و اشک او را در آورد
و گلی تازه به دنیا آمد
خار خندید و به گل گفت:سلام
و جوابی نشنید ٬ خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت: گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی آمد نزدیک٬ گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت.... سلام
راستی دوستان یه مطلب جالب ، خدای نکرده ، خدای نکرده برای محاسبه زمان مرگ احتمالی خود می توانید در این سایت به قسمت Death meter بروید و با پر کردن فرم مورد نظر و ارسال داده ها پیش بینی روز مرگ خود را ببینید.
سوالات فرم در مورد جنسیت، سن، محل زندگی، میزان استعمال دخانیات، ورزش، تغذیه، تماس با آلودگی های زیست محیطی و مسائلی از این دست می باشد.
نکته مهم در این محاسبه آن است که به گفته خود طراحان وب سایت اگر چه الگوریتم علمی درستی برای محاسبات تاریخ مرگ به کار گرفته شده اما نهایتا این نتایج برای سرگرمی بوده و هیچگونه سندیت یا الزامی برای رویداد آن و در نتیجه جدی گرفته شدن توسط کاربران ندارد و از ایشان خواسته شده صرف نظر از تاریخ پیشبینی شده مرگ آنها در این وبسایت با جدیت و تلاش به فعالیت های روزمره خود ادامه دهند!
سلام دوستان.وقت بخیر.پیشاپیش عید سعید غدیر رو به تمامی شمه سروران گرامی و همچنین دلبر خودم تبریک میگم.انشالله که از شیعیان خاص اون حضرت باشیم.راستی از این به بعد شما میتونید با این آدرس هم وارد سایت بشید:
http://d.not.ir
عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم
همان یک لحظه ی اول
که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان
جهان را با همه زیبایی و زشتی
به روی یکدگر ویرانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم
بر لب پیمانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین
زمین و آسمان را
واژگون مستانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که می دیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق
قتنه ی این علم عالم سوز مردم کش
به جز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری
در این دنیای پر افسانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
چرا من جای او باشم ؛
همان بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای زشت کاری های این مخلوق را دارد
و گر نه من به جای او چو بودم
یک نفس کی عادلانه سازشی
با جاهل و فرزانه می کردم
عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد
و
به او گفت: و تو یک خر خواهی بود. و مثل یک خر کار خواهی کرد و بار خواهی
برد، از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سرمی رسد.
و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود. و تو علف خواهی خورد و از عقل
بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد.
خر
به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم، اما پنجاه سال برای
خری همچون من عمری طولانی است. پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم. و
خداوند آرزوی خر را برآورده کرد.
و خدا سگ را آفرید
و
به او گفت: تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و وفادارترین
یار انسان خواهی شد. تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد و سی سال
زندگی خواهی کرد. تو یک سگ خواهی بود.
سگ به خداوند پاسخ داد: خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است. کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم.
و خداوند آرزوی سگ را برآورد.
و خدا میمون را آفرید
و
به او گفت: تو یک میمون خواهی بود. از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و
برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد و بیست سال عمر خواهی
کرد.
میمون به خداوند پاسخ داد: بیست سال عمری طولانی است، من می خواهم ده سال عمر کنم.
و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.
و سرانجام خداوند انسان را آفرید
و
به او گفت: تو انسان هستی. تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین. تو
می توانی از هوش خودت استفاده کنی و سروری همه موجودات را برعهده بگیری و
بر تمام جهان تسلط داشته باشی. و تو بیست سال عمر خواهی کرد.
انسان
گفت: سرورم! من دوست دارم انسان باشم، اما بیست سال مدت کمی برای زندگی
است. آن سی سالی که خرنخواست زندگی کند و آن پانزده سالی که سگ نخواست
زندگی کند و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند، به من بده.
و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد.
و از آن زمان تا کنون
انسان بیست سال مثل انسان زندگی می کند.....
و پس از آن، سی سال مثل خر زندگی می کند، ازدواج می کند و مثل خر کار می کند و مثل خر بار می برد...
و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد.
و
وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند، از خانه این پسر به خانه آن
دختر می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند.
و این بود همان زندگی که انسان از خدا خواست.
عشق یعنی اینکه بدونی منتظر تلفن شماست.عشق یعنی یه نفر دیگه هم آرزوهات رو بدونی.عشق یعنی بدانی که چه خواهد گفت.عشق یعنی وقتی نیست به یاد خاطرات اون لبخند بزنی.عشق یعنی به خاطر اون پا روی دلت بزاری.عشق یعنی تفاهم در مشکلات.عشق یعنی بدونی که نمیشه اما نتونی ترکش کنی.عشق یعنی وقتی دیدیش تنت آنقدر گرم بشه که دکمه پیراهنت رو بازکنی یا آستینت را بالا بزنی.عشق یعنی فرار از تیرس نگاه معشوقت حتی در تابلو ترین نقطه دنیا.عشق یعنی وقتی سفر رفتی توی جیبت قلبشو با خودت ببری.عشق یعنی چیزی رو شریکی خوردن.عشق یعنی آرامش در کنار معشوق حتی در هنگام درد.عشق یعنی فراموشی درد یک جراحت.عشق یعنی فراموشی معشوق.................
عشق یعنی مستی و دیوانگیعشق یعنی با جهان بیگانگیعشق یعنی شب نخفتن تا سحرعشق یعنی سجده ها با چشم ترعشق یعنی در جهان رسوا شدنعشق یعنی اشک حسرت ریختنعشق یعنی لحظه های التهابعشق یعنی لحظه های ناب نابعشق یعنی دیده بر در دوختنعشق یعنی در فراقش سوختنعشق یعنی سرورای آویختنعشق یعنی زندگی را باختنعشق یعنی عطر گلهای سفیدعشق یعنی یک بغل دلدادگی
عشــــــــق آمد و عاقبت مرا رسوا کردبا آن همه بیدلی ، مرا شـــیدا کــــردچون عـــــــــــشق ندانست ره عـقل کجاسترفتم به خرابه ها ، باز مرا پیدا کــرد
آخرین حرفچه شبهایی زبی تابیز غم ها و ز بی یارینبودهیچ مفهومینگاهیکلامیاز تویادگاریجوانی نوجوانیکجارفت نمی دانی؟وفا و مهربانیچه شد هیچ نمی دانی؟به یاد آرم زمانی راکه گریه بود کارمزتنها ماندن و ماتمنبودهیچ دلدار در این عالم که بنشیند به پهلویمبه هفت عالم دعا کردم به خالق التماس کردمجوانی را طلب کردمدعا کردم دعا کردم دعا کردمکه این بارم تو باشی یاور و یارمدر این کلبه دراین افسون توباشی نغمه و سازمبه هیچ حرفم نرواین بار زپیش منهمین است آخرین حرفم بــاز
عشق در لحظه پدید می آید، دوست داشتن در امتداد زمان .عشق معیارها را در هم می ریزد ، دوست داشتن بر پایه معیارها بنا میشودعشق ویران کردن خویش است و دوست داشتن ساختنی عظیم .عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد، دوست داشتن از شناختنسرچشمه می گیردعشق قانون نمی شناسد ، دوست داشتن، اوج احترام به مجموعه ای ازقوانین طبیعی استعشق فوران می کند چون آتشفشان و شره می کند چون آبشاری عظیمدوست داشتن جاری می شود چون رودخانه بر بستری با شیب نرم .عشق ، دق الباب نمی کند ، حرف شنو نیست ، درس خوانده نیست ،درویش نیست،حسابگر نیست ، سر به زیر نیست ، مطیع نیست ،دیوار را باور نمی کند/کوه را باور نمی کند ، گرداب را باور نمی کند ، زخم دهان باز کرده را باور نمی کند ،مرگ را باور نمی کند؛ و در آخر سربازی نرفته نیست؛ دشمن هم نیست .
*عشق لطفی است بی معنا*عشق موجی است بی دریا*عشق افسانه ای است گنگ*عشق سوختن وخاکستر شدن است
پرنده را دوست دارم نه در قفس
عشق را دوست دارم نه برای هوس
تو را دوست دارم تا آخرین نفس!!!دوست داشتن برتر از عشق است...
چرا وقتی میخوایم بریم تو رویا چشمامونو می بندیم ؟؟؟
وقتی می خوایم گریه کنیم ؟؟؟
وقتی می خوایم فکر کنیم ؟؟؟
وقتی می خوایم تصور کنیم ؟؟؟
وقتی می خوایم کسی رو ببوسیم ؟؟؟
وقتی می خوایم از ته دل آرزو کنیم ؟؟؟
این به این دلیله که : قشنگ ترین چیز های توی دنیا قابل دیدن نیستند !